سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی/ من / و هرمز

از همه ی اون چیزی که می خواستن بدن
سر باز زدم!
مال خودشون 14 یا 16 یا 21 میلیون؛
تومن...
حتی به این قیمت ها هم راضی نشدم کسی از اونها فیلممو ببینه...!
کانت!!!!؛
"آیا این شگفت انگیز نیست؟"
هر چی دارم از محمدرضا دارم و برسون....
با تمام وجودم تقدیم می شود به آزاد مرد تمام دوران :


"محمدرضا اصلانی"

سلام استاد!

هرمز به کجا رسید؟

از میان اینهمه، درجه 8 نصیب ما شد!!

کارخانه،

دریا،

کوه!

نمایی هوایی از داوود

پرنده ها

گنبد نمکی در اصل!!

رو"س" پی  به هرمز بستگی داره؛

معجزه هم در هرمز اتفاق می افته!!

آیدا:

ساعت 12 ظهر / تیرماه / بندرعباس / دریا......

سیاه سوخته ی بندری :

آیدا

 

فلسفه و

کانت،

سینماتوگرافی و

نوشته های روبر برسون

ژان در 19 بهمن در ساعت 9 شب محاکمه شد!!

 

یک مشت خائن وطن فروش؛

مزدور و خود فروش،

 

(آلفونسو... کرک)


 

تن فروش،

کوه فروش،

و خاک فروش....

حالم از همشون بهم می خوره...

"مرگ بر دیکتاتور"!

آخر به کجا می رود این همه خون ریخته بر زمین؟

به کجا می بریم؟؟

z:

ایرنه پاپاس....

گدار زندگیتو بکن؛

اینجا هم ما داریم زندگی مان را میکنیم!!

 

"همه کوششهایی که تا اکنون برای کشف اصل "اخلاق" صورت گرفته به شکست انجامیده است"؛

آیا این شگفت انگیز نیست؟


برای آیدا جان

داود مرزی زاده

طی این مدت که مدام از هرمز نوشتم، بی هیچ شکی عکسهای هرمز خود به تنهایی گویای همه چیز بود.
عکسهایی که از نگاه تیز بین داود گذشته بودند!
بارها و بارها باید از این تلاش داود ممنون باشم....

خیانت نمی دانم

قرار بود با آخرین سکه هامون فیلم بسازیم ولی تن به مسائل مادی این عشق ندیم؛ یادته؟

این روزها آخرین سکه های جیب مون رو هم  دادیم.... اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم....
خسته ایم اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم....
از همه سو به ما خیانت میکنند اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم...

به غیر از محمدرضا امیدمو از همه بریدم.... فقط اونه که شونه هاشو بهم داده....
آهای روبر! تو بودی چه می کردی؟ هنوزم با آخرین سکه هات فیلمتو می ساختی؟
روبر جان! نزار کم بیارم.... له بشم؛ کاری کن دوام بیارم.... کاش تو هم بودی و می دیدی که محمدرضا اینروزها ....
اما هنوز هم یک راه برام باقی مونده :

فیلممو می سازم؛ حتی اگه هیچ آخرین سکه ای توی جیبم نباشه.....


فروشی :


کیلویی ۲۸ دلار

وطن :


کیلویی ۲۰۰۰ تومان


خیانت



هرمز/ اسکله


تعدادی گونی توی قایق.... مقصد : 


بندرعباس

هرمز از نگاه داود...

 

همه چیز داره خوب پیش می ره... 

 

هرمز امسال ساخته میشه... 

 

اگه محمدرضا نبود...

 

همیشه مدیونشم..

داستان کسی که می پرسد

جسم،

روح،

نمایش....

بگویید

از استخوانها!

از خاکسترهای پراکنده!

آنگاه که بدنهاتان را بازپس گیرید؛

از حقیقت!

چون او :

شیر بیشه ی تحقیق :

آنکه شیخ نشابور ....

بیایید و حقیقت را بازگویید!

چون او که سرآمد بود....

جام،

جام،

و نقوش!

ذره،

ذره،

همه!

انسان،

بدن،

تندیس!

تندیس... جام....

زندگی ادامه می یابد

جام،

جام!

1346 :

آیا به راستی اینجا حسنلو است؟

جام،

جام!

نوزاد؛

گریه ی نوزاد و

زایشی....

در ابتدا به گوئرنیکا می روم اما

نه!

خبری از آلن نیست...

هر چه هست محمدرضا است و جام؛

21 سانت،   

(20 سانتی!)

دل کاوالیه هم! :

((بدنهاتان را بازپس گیرید

آنگاه که صور اسرافیل...))

و نقوش!

هستند همه ی نقوش لیکن؛

بهانه اند برای منصور و

فریاد...

همه ی جهان اینجاست

در این 18 سانت

(20 سانت)

حتی صدای او که می شکند صلیب را!

و مردمانی که نامردمند؛

بودند و

هستند و

خواهند...

با وز وزشان!

همه در این ضیافتند :

آب باد خورشید و

منصور...

حق حق حق ....

زندگی ادامه می یابد

اینرا محمدرضا گفت و منصور!

همه ی جهان اینجاست؛

میان اینهمه صدا :

کوچه، خیابان، بازار، و

کودکی و

درب نوشابه ای شاید...

همه ی جهان من اینجاست :

فرم، شکل، صدا.... و

روایت!

آیا اوست راوی جهان؟

آری! و

پیوند و کار؛ و

 نه کارگردان!

نقوش نه آنند که بر جام؛

نقوش، نقوش اند در اینجا!

(و شاید........)

اکسپریمنتال؟

او بیش از اینهاست.

دیگر حتی گوئرنیکا را هم از یاد برده ام؛

آنکه بازتولید بود!

اینجا همه خلق است و

آفرینش؛

آفرینشگر،

سینماتوگرافی!

جام و طواف!

جامی که خورشید است و ما...

(الله نورالسماوات والارض....)

و دست ها و پاها و چشمها!

و رگ دستی که سخن می گوید؛

...جنگ، جنگ، جنگ... و صلیبی شکسته و تکرار؛

دیروز، امروز، فردا و  

تکرار...

و انسان؛

این فراموش شده ی زمین...

زندگی ادامه می یابد :

((کسی موافقت را گلی انداخت، آهی کرد!

گفتند از این همه سنگ هیچ آه نکرده ای، از گلی آه کردن چه معنی ست؟

گفت : از آنکه آنها نمی دانند، معذورند؛ از او سختم می آید که می داند نمی باید انداخت))

پس....

جدا کردند و

میکنند...

زندگی ادامه می یابد

باید قدمی دیگر داشت  و

سفری دیگر داشت

وخنده!

حتی اگر چشمها را برکندند،

دستها را و پاها را و

آتش نیز!

خاکستر؟ خاکستر را آیا علاجی هست ؟

زندگی ادامه می یابد :

با محمدرضا،

با جام

با قدمی دیگر و

و سفری دیگر و

چشم.


تقدیم به جوانان وطن ( و پارسا آزاد)

برای ژاک پرور

دنیا پر است

از من

تو

از تن!


کجا می رود این همه خون ریخته بر زمین

کجا می بریم؟


من خود را

تو خویش را

و او

یکی تن

یکی من و

دیگری هر چه دارد :

(تن ومن)!


خنده!

یکی آرام و

دیگری قهقهه

(او که شاید بلند است پاشنه کفشش)


به هر حال همه می زنیم

یکی آرام و

دیگری قهقهه.


و می فروشیم

من

تو

او

........