سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

شاهکار هنری!

بی هیچ پرده یی: 

شهاب را آزردن دل میخواهد و جسارت!! شهاب را بصداقت مشهور است. عین دریای هنگام(و نه هرمز اینروزها) 

دوش خبری نم نم می آمد که شهاب را ... نامه آبرومند(آبرو وند!) تو را خواندم شهاب. 

جماعت حواشی ساز و حواشی دوست، جایی برای تو نشاید. تو مدام در پی وصل کردن آمدی... 

شهاب را آزردن دل میخواهد و شهامت... شاهکاری ست 

سینه ما هم پر درد است. درد بی راستی و دروغ پروری برخی. اما کار ما دور است از حاشیه. اردی بهشت 9 نیاز به آرامش دارد و تیم اجرایی هم. با هر سلیقه و اختلاف سینمایی که با ما دارند. زخم زدن درمرام ما نیست و دریدن فراخوان!به انتظار این هم ننشسته ییم که تا اردی بهشت در موعد خویش برگزار نشد، بلند بالا نامه بنویسیم. از شان سینماتوگرافی مان می کاهد. لیکن میدانم با تو چه کرده اند که چنین خاطرت آزرده ست. تویی که با دیدنت به آرامش میشوم! 

شهاب جان در این مقطع بگذار مجریان کار خود کنند با آرامش؛ که بعد از آن نیز من هم سینه میشکافم. 

و دروغ ها یکی یکی سر برمی آورند و شهادت می دهند از  کدام دهان و انفاس..

لذت در گفتگوست و اصل حقیقت. نه بازی ناراست و حاشیه پراکنی... 



این زرد دربند تنگنا


3000 تومن بابت فیلمی که چهار دهه مانده است در سایه ی امیر نادری. 

تهران خوراک اینروزهاست، و دربند به رنگ زرد نیز یکی ...

چشمهای ناپاک بسی اند در این شهر کلان لیکن در بند به سطحی می بیند ناسره...

رفاقتها مستقیم و بی فرم. تنها به قصه که او هم بی زبان ست. 

دوربین خاموش و ناظرست. آگاه بی فعلیت! چون اسب افلیج! 

نشانه ها آشنا؟ که نه. تکرار تکرار!!

دستی که فیلمنامه میشود

شیدایی من 

پروانگی تو 

معمار هیاکل


تا بلعیدنت،

یک نفس.

بیا بیا

بیا!  

 یک قدم ک نه

بی هیچ یکای...

دهانم بوی شیر می دهد:

عاشق که میشوم.

و اینک

تنت چو هیاکل،

به شیخ

به دار.

داغ منصور...

تهران!

هر چه دلت خواست: دود دود...

به جان داشتم خیسی تن اش

از رو

و آنچه بیرون.

تا خلوص کنم

تمامیت دود دود دود.

تهران؟

پشت به سین ه مایت

و رو به  سین ه هایش...

و چشمانت تیزاب، میان دو وضعیت