سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

تن فروشی عشق فروشی

خدا‏ ‏پشتو‏ ‏پناهت‏ ‏:‏ ‏روبر‏ ‏برسون

دویست قایق بیکار

در زمان جنگ ایران و عراق .... " مکی زاده" میگه : دویست نفر پاسدار از خود جزیره رفتن.... 430 نفر از اینجا رفتن.... درویشی آنجا بود... خدا رحمتش کنه... گفت : من خواهش دارم مکی زاده را برسانید بهداری اهواز...





دویست قایق بیکار حاصل دویست پاسدار دیروز.... هرمز؟

از همه ی رفقا فقط تو موندی که می فهمی.... اعلایی

نوشتم از تو

از رویا

همه پاک شد


گفته بودم به زمین باش

به اونطرفا نه...


رویا داشته باش

نه به امید

انقلاب

و نه خرد

دستاتو به خودت حلقه کن

ببین چی داری!

آغوشتو بده بهش و لذت زندگی رو بچش

هر اتفاقی بیفته مهمتر از داشتن هم نیست....

لعنت بر هر چی نا اتفاقه



روبر برسون

پیش از همه گاهها

به تو است هر آنچه دست و چشم.

نه آگوستین و

به

یانسن...


چه تقدسی

شکل همه

قدسی

و فرم

به زن؟

ژان...


کافی نیست!

این حداقل بسیار!

به تعداد

اندکیم؛

و نه

بودن!

گوشه ها کناره ها

می توان زیر خروار خروار سنگ بود،

اما "بودن"...

یک یک

خواهیم شد بر آنان که به اکثر...

 دست میخواهد

و چشم؛

و اقلی نگاه!

داریم...

و اندکی سکه!

نمی فروشم ذهن اگر

مدام

به فروش تن؛

روسپی...

باشد که بدنهامان به

خیسی

و

نم

باشد

و نه

ذهن

 




به مهرآفرین خدابنده