سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

تقدیم به رامین

دل :

و جان و روح!


تو گویی مدام باید تقدیم دارمت

به خطی

و شعر؛

شاید شعر!



دادایی پر از رویا،


نه به خیال که

به حضور و اینک است...


که حتی بیش از همه ی رویاهایی؛

و پیش از همه ی پسا،

ها!


زن بود که می آفرید

و تو!


به شوقم اینک از

بودنت

و بودن

و بودن... ا

ت!


دادا

ایست

لعنتی....


تن به کثرت دادید به

گزاف!


و ندانستید و

فهم!



ما که ایستاده ایم بر خویش

یک تن و

وحدت!


به آنچه که منصور بود و

پیش از همه ی  :

پساها....

پشت صحنه فیلم : زن که می آفریند


نوشته، پیوند و کار : محمدرضا
تصویر : داوود
عکس : امین
طراح صحنه و لباس : پریسا
مدل : محمدرضا و پریسا

زن که می آفریند

دست

چشم

و نگاه؛

رنگ به رنگ....

نباید به او گفت که

چنین اش

م!

بی آنکه بداند.

بی تعهد

پیمان

تنها باید....

خورشید

و دره ای که رنگ رنگ بود

و هست؛

به یک دست

چشم

و نگاه اش.


تقدیم به م