مشتی سرخ
اسبی دوان دوان
به سواره دارد صاحبش.
زمین!
دوان دوان قرمزی به نوش.
تو که اویی دست به مدام
گلی انداخت آهی کرد
غیر او، به گلی انداخت.
چه تفاوت
که در امر غایت تو اویی که پراکندگی حاصلش به دجله