تا بلعیدنت،
یک نفس.
بیا بیا
بیا!
یک قدم ک نه
بی هیچ یکای...
دهانم بوی شیر می دهد:
عاشق که میشوم.
و اینک
تنت چو هیاکل،
به شیخ
به دار.
داغ منصور...
تهران!
هر چه دلت خواست: دود دود...
به جان داشتم خیسی تن اش
از رو
و آنچه بیرون.
تا خلوص کنم
تمامیت دود دود دود.
تهران؟
پشت به سین ه مایت
و رو به سین ه هایش...
و چشمانت تیزاب، میان دو وضعیت