دلم به لرزشی نحیف شد. بم بم بم
و ناگهان آوار.
آواره ارگ ک نه،
من بود
هر چ بود
ن
بم
بم.
دسته ها ب کناری شد
(چاقو دستمال کلاه و شعار مردانگی رفاقت)
دست ها مدام به آفرینش
من.
تو محمدرضا تو سودابه
پستچی آمد و امضای تو را برایم آورد .... ممنون از نامه ی اسرار آمیزت
اندکی بیشتر دیر شد
پستچی آمد
و امضای تو را برایم آورد
....
ممنون از نامه ی اسرار آمیزت
اندکی بیشتر دیر شد