سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

مایا درن نازنین من

مثل خوابهایم ، اینجا هم می بینم که در حال رقص هستم. این احساسم دوباره تکرار می شود...جز حالا که کسی دارد این لرزش ها و تنش ها را می بیند. شکاف بین لحظات زیادتر و پهن تر می شوند. سرم به اندازه یک طبل سنگین شده. هر ضربه ای پایم را تکان می دهد...همچون تیر فرورفته ای در زمین. ترانه ای در گوشم است. این آوا مرا به قعر می برد. نمی توانم پای گره خورده ام را باز کنم. در این کپسول گیر کرده ام...در این چاه صداها و آواها...جایی جز اینجا نیست.راهی به خارج نیست. تاریکی روشنی رگ های پایم را مثل گره می فشارد...نیروی عظیمی که توان تحملش را ندارم...تاریکی سپید به سویم می آید، سرم را می گیرد و احاطه ام می کند. در یک لحظه به سمت پایین کشیده می شوم و برمی گردم. همین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد