سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

سینمای برزیل: "زندگی سخت" ساخته ی نلسون پریرا دوس سانتوس

نشانه شناسی: کدام نشانه تر از این؟ 

اشارت ها موجزند؛ اشارت ها ساده اند. خانواده راه نافرجام ادامه می دهند تا سگ راهی بیابد. در انتهای دشت نگاه زن خیره می ماند؛ زن: "چیزی در سطح زمین است!" 

آری لاشخورها سرنوشت زن و مردش و دو کودکش را برایشان ترسیم میکنند. راه نافرجام ناچارن به نافرجامی دیگر ادامه می یابد. 

زمان میگریزد و آنها ایستا تر... بی آنکه "فید" و ایمپوز و "دیزالو". برشها قطع که نه، تو گویی پیوند. 

کودک و نگاهش به پدر: سایه پدر آویزان است. پیوند به خورشید و پیوند به کودک؛ نگاه کودک: سایه پدر کوتاه تر! این ایجاز ریشه در تمام فیلم دارد و بالاخص سکانس نخست. 

دوربین در مقام تک تک شخصیتها میشود. و حتا سگ؛ که بر موش چشم دارد تا به دامش می اندازد. 

و بیابان که بر خود نگاه داشته است. نلسون پریرا دوس سانتوس هم هست. زیر آفتاب سوزان؛ با تمام گروهش. بی استودیو و گریم ها و دکورها: بر ضد جهان ساختگی. 

کشمکش بر سر گرفتن یا نگرفتن موش است؛ نقطه  عطف. و ورود به پرده دوم را همین موش است که می آفریند. و صد البته سگ فیلم.  

فیلم سرشار از لحظات "بی خاصیت" داستانی است. بی آنکه تعمدی در بین باشد. 

فیلم ادعای روشنفکرانه ندارد و بار فلسفی به دوش نمی کشد و حرف مفت نمی بافد. اما حرفش جهان را به صدا و گوش می آورد؛ بی دیالوگهای غلوآمیز. 

فیلم از راه نگاههای هماهنگ خانواده است که به خلق می آید. و حرفی موجز، و پر اندیشه(بی فلسفه نمایشی) جان کلام میگوید. 

زن پس از گرسنگی و نیافتن طعامی هر چند قلیل: "انقد خوردیم که فربه شدیم" 

این همراه میشود با خنده ی تمامی آنها که گرسنگی و شاید چونان "خولیو برسانه" زیبایی شناسی گرسنگی را به بازی و شوخی و تمسخر می گیرند. چون برگمان که مرگ را ب بازی فرا می خواند و زندگی را تقدیم میکند.


برای"تو"
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد