به نطفه داستان نبود. آغازین تصاویر.
سینماتوگراف اما خام؛ محض محض. بی آفرینش و خلق.
روسها آرام آرام با: سرگئی، پودوفکین. گناه، لنین گراد. گناه، استالین گراد. خالقان چشم به گریبان اکتبر؛ انقلاب اکتبر.
امر ما توده نباید. پس باز هم نشاید!
شگفت ما داداها. همه بی سرور. ریشتر(ریختر) روتمن، لژه، و من.
ذهن بر نگاتیو و انسان سوژه که می آفریند: خط، خطوط. رگ ب رگ مغز. به جای همه ی داستانهای بریده سر، بر سر حوض. و نور که الله. تا اشیا جان و من، من ری.
فرسودگی ب زمان؛ لا مکان. هر نما ضربه یی که قلم مو. بی تعقل که روبر بعدها، نیم سده: برسون.
آفرینش هر چه نگاه و پیوند هر چه اشیا. اکنونیت به تقدس: سینماتوگراف خالق. گریز از تمامیت خام.
فرم، جز جز و صدا. داستان پیاده از پی و دیگرها.
برسون اما منصور... "پس او را بردند تا بر سر دار کنند"
بی هیچ آدمی که گرد آمدند؛ تا خاطرات جام. 1346 و بی پایان به فرم.