سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

روبر برسون : چگونه یک مرد گریخت تقدیم به "سودابه فضایلی خوبم"


خطاب به نویسندگان گردن کلفت و باریک اندیشه ...

گاهی در عرصه های گوناگون صاحبان نگاهانی هستند که با به پیری رفتن شناسنامه شان، اندیشه شان فرتوت می شود. درست بمانند بناهای تاریخی شهر ما که تنها کافیست انگشت خود را بر آنان بنهید. هر چند ارزش تاریخی این بناها تنها پوکی نباشد....

یکی از خصوصیت بارز ما ایرانی ها همه چیز فهم بودنمان است.بطوریکه حتا می توانیم دست به گریبان بزرگان فلسفه و هنر برده و بقول خودمان  ضایعشان نماییم.

این مهم در سینما نمود بیشتری داشته... هر قلم بدستی بخود اجازه می دهد تا در باب سینما و سینماگران ....

اما خیانت در آنجایی رخ می نمایاند که از روبر برسون میگویند؛ آنهم به گزاف و کودنی! چنین نگاهی طبعا فضای سینمایی ما را همچنان مسموم نگاه داشته و بر پسروی آن شتاب بیشتری می دهد. ماشاالله زبان فرنگی هم که می پوشاند نادانی...

نقدها تحلیل ها همه کپی... سالها از چنین راهی به نان خوردن بودند. درشت و ریز ندارد، استثنا ندارد... رنگ و لعاب تغییر می دهند. اما زمانی می رسد که پوچی شان برملا... تنها کافیست که از خودشان رای بروز داده و در مورد بزرگان اظهاراتی داشته باشند آنوقت است که بوی تعفن نادانی فضای سینما را بلجن میکشاند.

شما را به نمونه خاهم برد تا بدانید چه کسانی طلایه دارند هنر این سرزمینی که بنام ایران می شناسیمش!

منتقد مورد نظر ما که خود را بزرگترین و بافهم و شعورترین شخص عرصه نقد می داند( خاهشن نگاهاتان بمسعود فراستی نباشد... هر چند او هم دست کمی ندارد از منتقد این نوشته ما) لطف نموده و در باب روبر برسون چیزهایی ارائه داده اند که بنده هنوز هم نمی دانم دلیل آنهمه نافهمی چیست؟

این جناب که اشتباها سینما هم تدریس میکنند، گردنش را کلفت دیده و ... بقول محمدرضا اصلانی : " دچار توهم دانایی شده است..."

اقای س. ع در یک کارگاه نقد و تحلیل، در پاسخ به دوستی که از برسون پرسیده بود چنین به جواب آمد : "  روبر برسون فیلمسازی ضد زن است... روبر برسون فیلمسازی بشدت خشک مذهب است"!

این سخن بر دیگران گران نیامد؛ چرا که آنها تفاوتی نمی بینند میان حفره بکر و یک مرد گریخت برسون... ما را با این دوستان اما کاری نباشد و خرده ای نگیریم؛ چرا که تازه ی راهند و مسیر بس مشکل!

ور نگاه ما بر این جناب است بیشتر! اویی که دهانش هنوز بوی فورد می دهد... ناخدا خورشید! البته که نباید از ایشان چندان متوقع بود... مادامی که دل در گروی فورد باشد...

 

سرمان شلوغ شد باشد برای وقتی دیگر... شاید صب

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
لک لک دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 http://mjdnsm.blogfa.com/

ممنونم....

لینکت کردم که همیشه بتونم بهت سر بزنم...

افتابگردان جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:51

بیشتر باش.
یکی دلش به بودنت خوشه .

احسان رضائی یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 http://www.goojegeno.blogsky.com

محمد رضا جان من همچنان معتقدم تفاوتی بنیادین بین فیلم حفره ژاک بکر و یک مرد گریخت نیست با بوجود اینکه متوجه ام برسون در بخشی از ساختار روایی خود مبتنی بر حذف و استفاده به مقدار زیاد از صدا خارج از کادردر فیلمش است امیدوارم یه فرصتی پیش بیاد و این دو فیلم در یک زمان پشت سر هم نمایش داده شود و روی آن صحبت کنیم (:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد