سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

ب رویا ب رامین

تو!

سراسر زندگی به مارکس بودی به گدار؛

لعنت به این شکل به این ضد : 3 تا اصل بود نه؟ یادم رفته! 1 2 3 = 4

ب وقت عاشقی هم

دستت به ژان بود و سرت به کارل؛

خدای من (هه؛

گ ل) 

باید مدام به بهره باشی از این دیالکتیک؛

ول کن آینده ها رو

"اکنون".... بچسب

بهش!

باغ ات آباد!

یک مشت باردوی بی سر و ته :

فقط میشه به جسمش شد

به میوه هاش!

رویا اما بیش از اینه....

اعلا اما بیش از اینه....

+

معنا!

 سینه های سوخته به جای سینه های عریان....

میوه های ذهن به جای میوه های چیده شده......

قد الاغم نشدم؛

شاید که این مردیکه به صلیب کشیده شده سوارمون میشد!

حالا بجاش داریم زیر...

دیشب کلیه م خونریزی کرد؛

قرمز شد....

یاد خاطرات افتادم،

تو روستا!

نه! من درون متنی ام :

"خاطرات کشیش روستا"

بیرون از این چیزی نی

نگردین دنبالش!

رامین!

جون به جونم کنن تاویل پذیر نمیشم :

همه رابطه هامو کنار هم میچینم من....

چهار تا قدم بردارین... میرسین به من :

هرمز!

به حساب من...

دادا نیستی اگه نیاین...

 

این ساده ترین متن زندگیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد