سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

هیچ زاری در میان نیست؛ و ابرامی!

"مراقبت" امریست اجتناب ناپذیر در هنر، و انتخاب "موضوع" غایی ترین. سخن در این مبحث در باب سینماست و فیلم. ک فیلمساز اساسی ترین نقش در روند شکل گیریش را بر عهده دارد. این روند و فرایند البته که از مجاری بسیاری گذر خواهد کرد تا اینکه اثر، نام فیلم بر خود گیرد. و بعد از این مرحله است که فیلم به چالش خواهد شد. 

پس اثر می تواند همواره وجو داشته باشد اما نام فیلم را نمی توان بسادگی بر هر آنچه که تصویر می شوند، گذارد. 

زارهای ابرام، از آن نوعی ست که تنها نام اثر میشود بر آن نهاد. اثری که شخصی مسبب ایجادش می باشد. جناب ذوالفقاری با به خویش گرفتن موضوعی چون"ابراهیم منصفی" خطر بزرگی کرده ست. چرا که موضوع به قدری مهم و بزرگ است که نمیشود بآسودگی از کنارش عبور نماییم. 

ابراهیم منصفی هر چه بزرگ بود، اثر جناب ذوالفقاری لیکن ناچیز. ناچیز از داشتن ساختاری سینمایی. بی هیچ ویژگی خاص سبک شناختی. نه می توانم مستند حقیقتش بنمامم و نه خلاقه(که جان گریرسون می گفت) بیشتر گزارشی بود از دوستان ابرام در یک دور هم نشینی خودمانی! در این میان سهم سینما حوالی صفر... روابط تصویری خاصی نمیشود یافت مگر در تکمیل خاطره یی از منصفی که میان یکدیگر..

تک صحنه هایی البته بود که می توانست موتیف باشد اما تو گویی صاحب اثر با سینما بیگانه! مانند صحنه ی بازی بچه ها. اما نگاه کارگردان آنقدر گذرا و غیر ساختاریست که گمان می بریم کسی از ساحل بندر عبور نموده و صرف جذابیت دوربینش را بسمت آنها نشانه گرفته. جز در صحنه یی که می خواهد یاد کودکی ابرام کنیم، در باقی موارد روابط سینمایی خاصی با دیگر تصاویر ایجاد نمی کند. اینکه کودکان ما با موسیقی در زندگی اند را همه می دانند. لیکن چگونگی بکار بردن مهم است و زمان و فضایش. 

اثر در قواره منصفی نبود. ما هیچ لطافتی از طریق تصویر و صدا(مهمتر) حس نمی کنیم. ابرام یک شورشی بود و هست. این مبارز بودن را نمی شود تنها در یک مصاحبه و چند آه از سوی رفقا و دوستانش خلاصه نماییم. شما تا صبح بگو ابرام شورشی بود! ایا دردی دوا خواهد شد؟ این شورشی بودن را از طریق تصویر و صدا باید به بیننده منقل کنیم. وگرنه حرف که بسیارست. 

اثر بسیار نامنظم و آشفته است. هیچ ترکیب بندی در آن ب چشم نمی آید. بیشتر نمایشی بود برای نشان دادن دوستان ابرام. 

فیلم شیشه از برت هانسترا را ببینید متوجه می شوید چگونه می شود میان تصاویر روابطی موسیقیایی ایجاد نمود. برت هانسترا فعالیت کارکنان کارخانه شیشه هلند را بمانند ارکستر نشانمان می دهد. ما هم کار با شیشه را می بینیم و خلق شدندش؛ و هم ریتمی که توسط  تدوین خلاقانه بوجود می آید. 

اما در اینجا که اصلا با شاعر و  ترانه سرا روبروییم، تصاویر عاجزند از بیان و هارمونی... 

زحمت بسیاری جهت ضبط گفتگوها بر دوش سازنده بوده. شک نداریم. خود فضاها نشان می دهد که درنقاط مختلف استان این امر صورت گرفته. اما این زحمات هیچ درامی را شکل نمی بخشند. ما در درجه اول با امر سینما مواجهیم و فرم. اگر عناصر سبک شناختی مکاتب سینما را ندانیم(لااقل) نتیجش اثری میشود کاملا بی ریخت که نمیشود به نقدش کشید. 

5 سال زمانی بس طولانی است برای دیدن فیلمهایی این چنینی؛ تا درسی باشد برای ما. اهمیت ابرام منصفی  را از بیان سینمایی باید نشان دهد نه خاطره نویسی! دوست نداشتم این حرف را بزنم لیکن ناچارم ک بگویم صاحب اثر اصولا شناختی از سینما ندارند. چگونه می توان فیلمی درباب ابرام ساخت اما از فیلمهایش نگفت! آیا میان او و حسن بنی هاشمی ارتباطی بود؟ چرا از این نگفتیم. 

گمان میبرم بهره بردن از بچه های سینما فهم هرمزگان میشد راهگشا باشد. 

اما در طی این روزها ظاهرا حواشی هایی در باب این اثر صورت گرفت؛ که محور اساسی این حرکت هم برادران رضایی. 

تا حدود بسیاری نوشته ها و بعضا بی ادبی ها را خواندم. حرکت رضایی ها چندان خوشایند نبود. حوصله پرداخت به ان را هم نخواهم داشت؛ چرا که مبحث مهمتری در این باره نگاهم را خود گرفت. 

درست که اینک از احسان گله مند هستم بخاطر برخی... (باشد برای وقتی دیگر) اما دلیل نمیشود تهمتهایی را که به او و برادرش ایمان روا داشتند را ندیده باشم.  

سخنم با شخصی بی ادب است که در کامنتی گفته: 

در واقع وجود انسانهایی مثل شماست که باعث میشه هنر این استان همینقدر سطحی و کوچه بازاری بمونه .در واقع شما چون از لحاظ سطح هنری خودتون رو بسیار پایین تر از اون میدونید که بتونید با خارج از استان رقابت کنید ، خواستین از این موقعیت سو استفاده کنید برای مطرح نشدن دوستان دیگر در هرمزگان

این جناب بی نام و نشان گویا فیلمهای رضایی ها و شهاب و شهبازی و حامد کریمی پور و مهرداد امیر زاده و امین درستکار و داوود مرزی زاده را ندیده که چنین بی ادبانه سخن(؟)میگوید. یک نما از فیلمهای این فیلمسازان را بر ترازویی بگذارید که یک کف دیگر ان زارهای ابرام باشد، می دانید کدام سمت سنگینتر. 

زارهای ابرام چه چیز خاص دارد که آن را رقابت با ما می دانید؟ چیز خاص هم نخواستیم؛ بگویید چه چیز معمولی... اثری که طی5 سال بر پرده آمد را این بچه ها می توانند در یک ماه بسازنند. اما اینکه تا اکنون نساخته اند مسئله دیگریست. 

من از رضایی معذرت می خواهم به خاطر این جملات غیر کارشناسانه این بی نام و نشان. ما نباید اجازه دهیم هر کسی درباب شخصیت فیلمی دوستان یاوه گویی بکند. احسان و ایمان ادمهای مهم هنر این شهرند(با تمام اشتباهات)  حداقلش سینما را بسیاری بهتر از جناب ذوالفقاری میفهمند. 

با این حال دست جناب ذوالفقاری را خواهم فشرد که انگشت بر هرمزگان نهاد. هر چند خود ابرام می تواند همه جوره برایش برد باشد. 


نظرات 2 + ارسال نظر
احسان رضائی شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 http://goojegeno.blogsly.com

مرسی جناب رکن الدینی شما لطف دارید - در اینکه چرا نساخته اند را هم می شود در فرصت دیگر بحث و گفتگو کرد

مهم اینه که کسی نباید توهین کنه.بتو به ایمان.با تمام اختلافات سل�%

احسان ن پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:06

مم نون جناب رکن الدینی از پرداختنت ب این اثر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد