-
محمدرضا اصلانی/ من / و هرمز
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 16:41
از همه ی اون چیزی که می خواستن بدن سر باز زدم! مال خودشون 14 یا 16 یا 21 میلیون؛ تومن... حتی به این قیمت ها هم راضی نشدم کسی از اونها فیلممو ببینه...! کانت!!!!؛ "آیا این شگفت انگیز نیست؟" هر چی دارم از محمدرضا دارم و برسون.... با تمام وجودم تقدیم می شود به آزاد مرد تمام دوران : "محمدرضا اصلانی"
-
سلام استاد!
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 15:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هرمز به کجا رسید؟ از میان اینهمه، درجه 8 نصیب ما شد!! کارخانه، دریا، کوه! نمایی هوایی از داوود پرنده ها گنبد نمکی در اصل!! رو"س" پی به هرمز بستگی داره؛ معجزه هم در هرمز اتفاق می افته!! آیدا: ساعت 12 ظهر / تیرماه / بندرعباس / دریا.........
-
داود مرزی زاده
پنجشنبه 12 اسفندماه سال 1389 17:41
طی این مدت که مدام از هرمز نوشتم، بی هیچ شکی عکسهای هرمز خود به تنهایی گویای همه چیز بود. عکسهایی که از نگاه تیز بین داود گذشته بودند! بارها و بارها باید از این تلاش داود ممنون باشم....
-
خیانت نمی دانم
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 20:13
قرار بود با آخرین سکه هامون فیلم بسازیم ولی تن به مسائل مادی این عشق ندیم؛ یادته؟ این روزها آخرین سکه های جیب مون رو هم دادیم.... اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم.... خسته ایم اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم.... از همه سو به ما خیانت میکنند اما هنوز تن به مسائل مادی ندادیم... به غیر از محمدرضا امیدمو از همه بریدم.......
-
فروشی :
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 11:32
کیلویی ۲۸ دلار
-
وطن :
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 11:24
کیلویی ۲۰۰۰ تومان
-
خیانت
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 13:11
هرمز/ اسکله تعدادی گونی توی قایق.... مقصد : بندرعباس
-
هرمز از نگاه داود...
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 16:56
همه چیز داره خوب پیش می ره... هرمز امسال ساخته میشه... اگه محمدرضا نبود... همیشه مدیونشم..
-
داستان کسی که می پرسد
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 11:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 جسم، روح، نمایش.... بگویید از استخوانها! از خاکسترهای پراکنده! آنگاه که بدنهاتان را بازپس گیرید؛ از حقیقت! چون او : شیر بیشه ی تحقیق : آنکه شیخ نشابور .... بیایید و حقیقت را بازگویید! چون او که سرآمد بود.... جام، جام، و نقوش! ذره، ذره، همه!...
-
برای ژاک پرور
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 16:36
دنیا پر است از من تو از تن! کجا می رود این همه خون ریخته بر زمین کجا می بریم؟ من خود را تو خویش را و او یکی تن یکی من و دیگری هر چه دارد : (تن ومن)! خنده! یکی آرام و دیگری قهقهه (او که شاید بلند است پاشنه کفشش) به هر حال همه می زنیم یکی آرام و دیگری قهقهه. و می فروشیم من تو او ........
-
فیلم نامه
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 11:16
فیلم نامه روس پی به اتمام رسید.... تا آخر هفته باید بازسازیش بکنم.... بهتر از اون چیزی شده که فکرش رو می کردم....
-
هرمز اینروزها
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 20:23
کارخانه خاک سرخ هرمز دوباره راه اندازی شده! حالم اصلا خوب نیست.... همه دارند از این موضوع اظهار خوشحالی می کنند... شاید چند روزی نباشم... هرمز نیاز به یاری داره : من و محمدرضا و امین و داود....
-
روبر برسون
شنبه 27 آذرماه سال 1389 14:46
پیشتر ها گفته بودم که تو هیچگاه برای من مناسبتی نبوده ای! و حالا هم.... دیروز 25 سپتامبر بود و امروز 18 دسامبر! به راستی که فرقی هم میکند که تو کی آمده ای و کی از نظرها پنهان؟ نه ، نه؛ برای من که تقویم به کار نمی آید. نوشتن از برای تو چه سخت است و چه آسان!! و کاش گناهی نکنم در این مسیر؛ در راه نوشتن از تو؛ تو : روبر...
-
حکایت خشک کردن جامه ( رساله ی قشیریه)
سهشنبه 23 آذرماه سال 1389 14:01
گویند بایزید، با یاری، جامه می شست به صحرا. این یار گفت : جامه به دیوارها افکنیم. بایزید گفت : میخ اندر دیوار مردمان نتوان زد. یار گفت : از درختها فرو آویزیم. گفت : نه، که شاخه ها بشکند. گفت : پس چه کنیم؟ بر این گیاه ها افکنیم؟ گفت : ((نه، که علف ستوران بود. بر ایشان پوشیده نکنیم)) و پشت به آفتاب کرد و پیراهن بر پشت...
-
آخر بهار و ازو...
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 13:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 1- در تاریخ سینمای ژاپن همیشه دو فیلم برایم از اهمیت خاصی برخوردار بوده اند. دو فیلمی که شاید برای اعتبار نیمی از سینمای ژاپن کفایت کنند : آخر بهار (1949) و داستان توکیو (1953) هرچند ژاپن سینماگری چون کینوشیتا را با فیلم ماندگار ((افسانه ی...
-
شیخ عطار
شنبه 13 آذرماه سال 1389 16:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 همه ذات جهان عاشقند. عشق موهبت است نه کسب. کمال عشق از رنج و عذاب ایمن می کند. کسی به حقیقت عادل است که خلق را مانند خود دوست بدارد.
-
مجله فیلم و .....
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 17:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 جناب عشقی! با این وضعیت که در پیش گرفته اید می دانم که از دوباره دیدن آتش سبز چیزی نصیبتان نخواهد شد برای همین توصیه ای برای دیدن مجددش نمی کنم؛ اما انصاف شما کجا رفته؟ آیا واقعا آنرا از فیلمفارسی هایی چون قیصر عقب تر می دانید؟ شما که فیلم را به...
-
مجله فیلم و...
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 11:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 1- مطلب پیش روی را در روزها و ماههای دور نوشته بودم. اما هر بار بنا به دلایلی انتشار آن به تعویق افتاد. در ابتدا قرار بود که در مجله فیلم به چاپ برسد که با مخالفت بسیار شدید هوشنگ گلمکانی روبرو شد! ایشان این نوشته را به دلیل توهین به منتقدان مجله...
-
از منصور و برای منصور
جمعه 28 آبانماه سال 1389 19:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 در این روزگار، در جهانی که خلیفه عباسی به ستمکاری ادامه می دهد، کنج خلوت، محشرکده ی شیاطین است! شیران را بیم باشد، صوفی آن است که اندیشه ی وی با قدم وی برابر بود و مرد پیکار! مست تو ام از باده و جام آزادم صید تو ام از دانه و دام آزادم مقصود من از...
-
نوای من
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 12:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این بار نه از دلتنگی، که از آسودگی آمده ام، از برای تو! حالم خوب است؛ (که نه از بی خیالی ست، و نه تهی...) پیشترها از او که پاره ی تن ات بود، دلم گرفت! بعدها دریا؛ به یادت آمد دریا را؟ یادت هست، گریه هایم و شانه هایت؟ یادت هست؟ آنروزها که به دریا...
-
فیلم کوتاه و....
جمعه 21 آبانماه سال 1389 19:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 1- فیلم کوتاه را برداشتهایی متفاوت از آن است. عده ای آنرا قسمتی از یک فیلم بلند می دانند(کوتاه شده ی یک فیلم بلند!!!)، عده ای دیگر واژه ی دست گرمی بر آن نهاده و فیلم کوتاه را پلی...
-
وداع!
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 10:29
الهی! اگرت بخوانم، برانی ور بروم، بخوانی پس چه کنم من بدین حیرانی! هم تو مگر سامان کنی راهم به خود آسان کنی نه با تو مرا آرام نه بی تو کارم به سامان نه جای بریدن نه امید رسیدن فریاد از تو که این جانها همه شیدای تو و این دلها همه حیران تو. (شاید که شبلی باشد!؟)
-
نگاهی کوتاه به فیلم شیشه
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 15:11
نمای اول : دیری ست که برت هانسترا به دنیای سینماتوگرافی من راه یافته است. از اولین روزهایی که باغ وحش را دیدم؛ و پس از آن شیشه! شیشه فیلمی نبود که بتوان به آسانی از کنارش رد شد و با یک بار دیدن به مصرف اش رساند!! اینروزها اما دیداری دوباره داشتم با برت هانسترا و شیشه؛ فیلمی که در طی این ماهها و سالها، بدون اینکه حتی...
-
جزیره ی من!
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 16:48
چندیست که یافتمت! و تو چونان ژان، در آغوشم.... کافیست دریا را بنگرم، تنها یک دریا! دریایی که از خودمان است، برای خودمان است؛ آنوقت.... اینروزها خواهم آمد، با پیر جوان خواهم آمد؛ به نجاتت، با پیر جوان.... آه! پیر جوان من، تو، و همه ی خوبیها، و همه ی پاکیها.... جزیره ی من! ((او)) در تو بود که نقش میزد؛ آبی، سرخ، زرد؛ و...
-
رکعتان فی العشق، لا یصح وضوء هما الا بالدم....
جمعه 7 آبانماه سال 1389 12:13
....پس هر کسی سنگی می انداختند؛ کسی موافقت را گلی انداخت؛ آه ی کرد! گفتند از این همه سنگ هیچ آه نکردی، از گلی آه کردن چه معنی ست؟ گفت : از آن که آنها نمی دانند، معذورند، از او سختم می آید که می داند نمی باید انداخت! پس دستش جدا کردند. خنده بزد! گفتند خنده چیست؟ گفت : دست از آدمی بسته باز کردن آسان است، مرد آن است که...
-
پرور دوست داشتنی!
چهارشنبه 5 آبانماه سال 1389 11:03
هزاران هزار سال بسنده نیست تا بازگو کند لحظه های کوتاه ابدیت را آن دم که در آغوشت آمدم آن دم که در آغوشم آمدی صبحدم در نور زمستان در باغ شهر ما شهری بر زمین زمینی که خود ستاره ای است.
-
همیشه ی من
شنبه 1 آبانماه سال 1389 12:09
همیشه در من بوده ای؛ با من بوده ای. از همان زمان ها که سرهنگ تو را دوست داشت! (و هنوز هم) بی آنکه خود بخواهیم زمان گذشت؛ گذشت و به اینک رسید! و چه پاک همدیگر را پیدا کردیم؛ (فهمیدیم!) کاش بیش از اینها یافته بودمت، و پیش از اینها! تو همیشه مرهم بوده ای، و این روزها؛ اینروزها که دریا مرا به خود نمی پذیرد.... تو پیش از...
-
برای او که همه ی من است.....
پنجشنبه 29 مهرماه سال 1389 09:45
چهار سال است که از اولین دیدارمان سپری می شود. نمی دانم چگونه سر از آن شهر زلزله زده درآوردم، 4سال پیش. هر چه باشد مهم نیست؛ او را یافتم و این مهم است! خدای من، این لطف تو بود، این مشیت تو بود. خدای من، حتما آنروزهای سخت مرا دیده بودی. آنروزها که بر نبودن می اندیشیدم؛ آن روزها که همه چیز را از من گرفته بودند، آهسته...
-
سینماتوگراف(ی) من
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 14:06
کسی آن سوی آبها و خشکی؛ دهه ها پیش فیلم ساخته، 80 سال! و کسی هم بعد از او می آید و فیلم می سازد، 44 سال! برخی از این سالها همزمان با هم فیلم ساخته اند. سالها می گذرد؛ نسل ها عوض می شوند؛ کسی یا کسانی پیدا می شوند و شباهت هایی می یابند میان اینان. احساسی اند البته، بعضی شان. برخی دیگر واقع بین تر شاید : آگاهانه ایندو...
-
یادداشتی از روبر برسون
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 11:17
(( فکر میکنم در کل جهان همه چیز خیلی بد پیش میرود. مردم بیش از پیش مادی گرا و خشن شده اند... خشن از روی تنبلی، از روی بی تفاوتی، و خود خواهی؛ چون فقط به خودشان فکر میکنند و نه اصلا به چیزی که دور و برشان اتفاق می افتد. همه به تنها چیزی که علاقه نشان میدهند، پول است. پول خدای آنها شده است. برای خیلی ها خدا دیگر وجود...