سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

مستند شهید علی حاجبی

مرحله ابتدایی مستند شهید علی حاجبی به اتمام رسید

لوکیشن

بم

کرمان

تهران

بندرعباس

ادامه فیلم بعد از عاشورا در بخش رودخانه 

عوامل 

تصویر رهبر امام دادی

صدا امین درستکار

دستیار تصویر داوود مرزی زاده

عکاس علیرضا محسنی

نوشته و کار محمدرضا رکن الدینی

تهیه کننده

حوزه هنری استان هرمزگان

مدت

60 دقیقه

بهترین یادگاری از احسان رضایی

آنچه برسون می گویدم و محمد رضا و یا ما بدین گونه سردیم ساخته محمد رضا رکن الدینی یکی از بدیع ترین فیلمهای سینمای کوتاه ایران است من تا حالا ندیده بودم همچنین فیلمی را و بر خلاف شایعه های پیرامونش که به آن اَنگ سکشوالیته زده اند فیلم نجیبیست !! این فیلم هم مستند است هم تجربی است هم داستانی و چالش بر انگیز و فکر مخاطب را درگیر می کند یک سینمای استعلایی است .

دستنوشته روسp

مست افتادم و در آن مستی :

این سخن می شنیدم از...

یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا....

به زبان می دانیم؛

و نه قلب!

به جسم و

نه جان!

چه جان؟؟

حافظه ها خوب اند،

به خویش میسپارند؛

کلمات :

بازی....

نه گوشت خبر دارد

ونه پوست،

نیز استخوان؛

آنها که پراکنده خواهند...

روزی!

آری با ندایی که صور....

پیس بیایید هم اینک :

جان هامان را

بازپس گیریم

و حقیقت را بگوییم....

شاید و باید که روزی "انسان" به خسران نباشد....

سینمای من

برآمدگی تنت

بیرون رفتگی تنم

یکی هست و هیچ نیست جز؟

اویی که تن من است

تن تو

و برآمدگی و بیرون رفتگی

خدا و ژاک و برسون و اصلانی؟

موشت ماریا

دنبال یه دختر 25 ساله و 16 17 18 ساله واسه :

ناگهان پیش از ماریا


شهید علی حاجبی





شاید تعجب کنین که  دارم از یه شهید میگم! اما ایندفه قضیه فرق میکنه

عبدالله خودش بود و خداش... نه مث خیلیای دیگه...

صدا بود کارش

مث روبر؟ نه

اما اما ی ضبط داشت که مدام صداشو ضبط میکرد و اطرافش

4 شب یک خیال بین

اما حاجبی خاب نبود

اونا خواب بودن

اونا که....



ناگهان پیش از ماریا :‏ برای موشت

محاکمه ژاندارک

تقدیم به سودابه فضایلی

اندکی صبر

من اینم که هستم

فیلم جدید من : " من اینم که هستم"

دوباره قیچی ارشاد میا... اما نمیشه نساخت. ایندفعه بلندتر! قیچی نمیگم :

90 دقیقه میسازم تا بیشتر قیچی کنند!

دوباره ژاک پرور هم هستش اینجا!

اگه دوستان بحساب خودبزرگ بینی نبینند :

" یک فیلم آوانگارده.... یک فیلم تجربی به معنی واقعی"

تنها یک مخاطب دارم مث همیشه :

" محمدرضا اصلانی"

اما نمیشه نساخت.... موضوع و داستان نداریم : زندگی یک روسپی بهمراه خواهرش... انتقام داریم عشق داریم اما قصه ن نداریم! موسیقی نداریم حرکت دوربین نه نداریم! مدل داریم صدا داریم صدا داریم صدا داریم و صدا داریم

یک فرم واقعی که روبر میفهمه و محمدرضا اصلانی : تقدیم به اونها

تقدیم به داورانی با چشمهایی به نطفه بسته شده!

همیشه ترسی وجود داره... مث خوره روحو میخوره.. اما اینبار روح کسایی که فک میکنن اگه جا واسه ی عده باز بشه : باید جمع کنند برن ...

نمیشه با دعوا نمیشه جنگید.. باید با ساختن... مشت محکم تو دهن ... کار ما نیست.

کار من عقب نیفتادنه کار من همواره جنگیدنه...

محمدرضا اصلانی : "همیشه یک تعداد آثار آوانگارد پشت جشنواره می مونن تا آقایان نون بخورند" منظورش اینه: نمیخان مردم آگاهی داشته باشند و به چیزایی اندیشه کنن که هویتشونو برملا میکنه... هویت یک جمعیت نا اهل هویت جماعت دستمال به دست!

من که سالها از ابتدا ست دل نبردم به جشنواره ها.... باسواد ما که س ع باشه دیگه از مردان انگشتری نباید انتظاری داشت... تاب ندارن تحمل ندارن شعور... نداشتن!

وقتی بهت میگن فیلمت اروتیکه یعنی: تنها و تنها به زیر ناف اند و بس!

محمدرضا اصلانی میگه؛ خطاب به سعید ع میگه : " باید 30 ساله دیگه فیلمتو نشون می دادی بهش! کلی عقبه از این مسیر"


حالا بقیه داورا که نورچشمین و سوادشونم تا ران این منتقد گاهن داور نمیکشه : مشتی متوهم!