سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

شهید علی حاجبی

دلم میخا آخرین روزهای کربلای5 رو بتصویر بکشم. روزهایی روشن بیادماندنی و ناب. 

ناب از این جهت که حاجبی به ابدیت پیوست. 

رازهاشو گذاشت با حسین زاده. 

لباس نو پوشید. زخمی شد. بچه های شهید چمران هم دید. و شهید شد.

20 دقیقه یا 25 دقیقه زمان میخوام و اندکی امکانات.

شهید دوست داشتنی من

لطفا نگاهتان را بشویید!


نگاه دگم و بی سو، آفت جان هنر است. بخصوص نگاهی که از بالا و مرجع(کدام مرجع؟) باشد. معمولا متولیان یک امر، باید چشمهاشان همه را یکسان ببیند. چون "سزان" که پسرش و سیب و کوه... را یکسان می دید. البته که ما توقع دیدن چون سزان را نداریم؛ که کاری ست مضحک. 

سخن با ارشاد اسلامی هرمزگان است؛ که کارش را از فرهنگ فاصله داده است. کار آنها(برخی آنها) شده است دسته چینی! هر کدامی را که بخواهند در چشم عام و خاص می گذارند و هر که را نخواهند... حذف! 

سالهای نزدیک و نه دور، 5 فیلم از "گروه سینماتوگرافی" به جشنواره فیلم پاریس در فرانسه راه یافت. دو فیلم سهم داوود مرزی زاده، یک فیلم سهم امین درستکار و دو فیلم هم سهم نگارنده. اما سهم ارشاد در این موفقیت صفر بود! دریغ از یک پیام تلفنی. گرچه ما برای خودمان و ایمانمان و آگاهیمان دست به فیلم می شویم و لا غیر! و باز هم بگذریم از نادوستانی که جای خوشحالی در ابتدا از عدم وجود این جشنواره حرف به میان آوردند؛ هر چند با ارایه و معرفی سایت بر توهم ایشان پایان دادیم. 

اکنون هم دو فیلم از استان در دو جشنواره ایرانی حضور دارند. "پرواز صبح یکشنبه" از محمود شهبازی در جایزه بزرگ آوینی و سرزمین زیبای من از داوود مرزی زاده در جشنواره بین المللی فیلم رشد (قدیمی ترین جشنواره فیلم در ایران که کارش از 1342 تا اکنون ادامه دارد)

شهبازی با فیلمسازان شاخصی چون پیروز کلانتری باید به رقابت بپردازد و داود مرزی هم با کسانی چون یاسر طالبی و... 

اما دریغ از کمترین توجه ارشاد به این امر مهم. چگونه است تا فیلمهای دوستانتان به جشنواره یی راه می یابد(و ما بسی برای استان هرمزگانمان شاد می شویم) بر دیوار ارشاد نام آنها می آید و پارچه نویسی هم بازارش داغ؟ مگر شهبازی و مرزی زاده فیلمسازان استانی نیستند؟ یا اینکه رشد و آوینی بی ارزشند؟ 

در هر دو جشنواره بسیاری شاخصان سینما ما حضور دارند. یا شاید ارشاد هرمزگان معیار تعیین شاخص های فیلمسازیست؟ اصلا اعلام نمایید کدام جشنواره برایتان دارای اهمیت می باشد تا این فیلمسازان مورد غضب در آن شرکت نمایند. 

دست از کج اندیشی خود بردارید. چشمانتان را که نه، نگاهتان را بشویید و همه را برابر و دارای یک ارزش ببینید. چون که در اصل افتخار برای استان هرمزگان می باشد. 

دیالکتیک فولکلور: مروری بر مستندهای ناصر تقوایی

گروه سینماتوگرافی با همکاری واحد تصویری حوزه هنری هرمزگان برگزار میکند: "مروری بر مستندهای ناصر تقوایی" 

در این نشست مستندهای "آرایشگاه آفتاب"، "اربعین" و "باد جن" بررسی میشوند.

بحث این نشست بر گونه یی "مردم شناسی" خاص ناصر تقوایی متمرکز خواهد شد. اینکه چگونه با استفاده از کلوزآپ ها به درون شخصیتهای خویش می شود. 

زمان: سه شنبه 7 آبان ماه 92 ساعت 18 الی 20

مکان: کوچه اداره آگاهی. حوزه هنری هرمزگان. طبقه سوم، سالن کنفرانس

ورود برای عموم آزاد است

فیلمنامه فیلم نو: چهارده فیلم

زنی میان سال رو به دوربین:

"نمی تونم به خوبی نفس بکشم.... بعد از من چی به سرشون می آد؟"

چشمانش بر هم میشوند، موسیقی مریم عذرا(مونته وردی) بر روی تیتراژ فیلم

صفحه سفید

مشتا /  صبح

نمایی دور از مشتا. ماهی هایی کوچک بر روی ساحل. 

ماهی هایی در تور مشتا ... کسی با چکمه درآب حرکت...

jean luc godard

Jean-Luc Godard. The name of the movie industry has always been a terrible assistant

Most of the time, bad movies, the truth. Godard 's films, but what was there was Iranian movie reviews and posts! Godard 's political aspects of his form, specify... The same two or three things that ford knew, did not understand any

Will be the story of philosophy and poetry was political. The poems and stories are philosophical and literary... The gorge is not distinguished in politics and philosophy. He appreciated the form and cinema. How SH and quality. It can not be the sort of narrative fiction and reference. It should serve as an important form. For the story goes, the stories and tales that have been associated. If you do not gorge on hand to recognize route have been ungracious.

So, in an attempt to investigate the suicide of Jean -Luc Godard "form oriented" like ...

Or go to his or her demise

گداری که من نمی شناسم!

ژان لوک گدار. این نام وحشتناکی که سینما را همواره به شک بردست! 

شک از این بار ناسالم سینما؛ بی صواب. اما گدار آنچه که در فیلمهایش بود، در نقدها و نوشته های سینمایی ایرانی نشاید! جنبه های سیاسی گدار بیشتر از فرم او مشخص... از همان دو سه چیزی هم که گدار می دانست، هیچ ندانستیم! 

می شود در داستان و فلسفه و شعر، سیاسی بود. در شعر و داستان و ادیبات می شود فلسفی... پس گدار را نمیشود در سیاست و فلسفه متمایز کرد. ارج او در فرم و سینماست. در چگونگی و کیفیتش! داستان و روایت امری سوا و مرجع نشاید. بلکه خدمت به فرم مهم باید. روایت می ماند برای شکل؛ بی داستانها و قصه ها که همواره همراهند. اگر گدار را در غیر این مسیر بشناسیم دست به ناصواب زده ایم. 

به همین، در یک اقدام انتحاری دست به بررسی ژان لوک گدار "فرم گرا" خواهم... 

یا به او می شوم یا به نابودی خویش.  

ژان لوک گدار

از خودم پرسیدم مقامات آکادمی اسکار کدام یک از فیلم‌های مرا دیده‌اند. آیا آنها اصلا سینمای مرا می‌شناسند؟ این جایزه هیچ معنایی برای من ندارد.

بررسی شخصیت همراه با نمایش آثار مهم سینمای برزیل

در ادامه برنامه های کانون فیلم واحد تصویری حوزه هنری هرمزگان به بررسی شخصیت و مراحل شکل گیری آن در فیلم خواهیم پرداخت. برنامه دوم جلسه فردا سه شنبه(30 مهر 1392) نمایش فیلمی از سینمای برزیل است. این فیلم که محصول سینما نوو میباشد اثر شاخص نلسون پریرا دوس سانتوس است : زندگی سخت. 

در جلسات آتی سینمای برزیل بطور مشخصتر بررسی خواهد شد.