سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

اولین مرحله مجموعه " کشف نور" در هرمز عکاسی شد


اولین مرحله مجموعه " کشف نور" در هرمز توسط  رهبر امامدادی عکاسی شد.

در این مرحله که با حضور سارا رحیمی همراه بود، امامدادی به در هم تنیدگی "زن" و "طبیعت" (جهان بدوی) پرداخته است. که در این میان زن امروزی(با بهره جویی از موقعیت مختلف نور)، همچو نوزادی ناب، جهان را به شهادت برده است.

گفتنی است که بخش عمده کار در میان کوههای رنگی و قلعه پرتغالیها صورت گرفته.

مرحله دوم پروژه  "کشف نور" قرار است در معدن گلک و دره سکوت انجام شود.

گروه سینماتوگرافی مسئولیت تولید این مجموعه را بر عهده دارد. 

زیبایی شناسی وحشت: تهران هنر مفهومی


"خبر می رسد شهری در آشوب است. و فریبش در خم آیینه هایی که بر ناراستی آن می فزایند. خبر از خودمان است؛ و نه شهری که دیگر به شهر نمی شود ریخت اش"

تهران خوراک این روزهاست و این سالها؛ شاید که تمام روز سالها. لیکن انچه مانده: قصه هایی نخ نما، سست و از یاد رفته. تهران اما مرموز بر جا...

محمدرضا اصلانی همواره یاد آور است؛ بخشی از سینما را... که هر چند سال یکبار با فیلمهایش، از فراموشی مصون اش می دارد. اصلانی که باشد، ازو هست و برسون؛ یانچو و رنه. حتا بی انکه تعمدی در کار باشد و نقشه یی؛ شانه می زند بر گلوبر روشا، شانه می زند بر نلسون دس سانتوس و فیلم به غایت نابش"زندگی بی ثمر".

از سویی دگر، رسوایی تاریخ و فاش نمودن نکبت های گذشته (و حال) مرا به آندره وایدا می برد. با این تفاوت که اصلانی به ذات، "صرفا" از پی برملا ساختن نیامده است؛ او همواره راه گشاست(بی شعار) و تو را ب مبارزه می خواند. از این رو میشود او را یک سینما نوویی ناب فهمید.

اغراقی در کار نباشد اگر او را میراث دار بحق روبر برسون بزرگش بدانیم. شاید(و قطعا) گروهی با این شباهت دچار رعب شوند و عجب! می خواهم تا جایی پیش روم که او را بنیان گذار و پدر(جوان) سینماتوگرافی در ایران بنامم. البته که سینماتوگرافی در خود جهان هم غریب است و نا شکافته؛ و این بس افتخار، که اصلانی در زمانه ما به زیستن است.

در خصوص چگونگی و چرایی قرابت ش با روبر برسون، در بخش مربوط به فیلم به آن خواهیم شد. اما آنچه در پشت این کلمات اکنونم آمد، از این سبب است که فرم اصلانی را خدا ناکرده فی البداهه و من درآوردی و شخصی ندانیم. البته که انچه استاد عزیزم ناصر فکوهی در خصوص سینمای شخصی اصلانی قلم زده اند را باید سوا دانست. چرا که فکر نوشت ایشان در این باب، با نگاه بنده بواقع یکیست.

اما همان گونه که می دانیم، سخن از اصلانی بی شناخت سیر و مسیر فیلمسازی و شخصیتی اش، عبث است و بس:

آنچه تا ابد مورد گفتگوست، آغاز درخشان اصلانی ست! این آغاز را به قیاس برید با آثار نخستین بزرگانی چو: ازو، میزوگوچی، ویتوریو دسیکا و برسون؛ برسونی که سینما را بکناری زد تا سینماتوگرافش را عالم گیر کند.

لیکن"جام حسنلو" می توانست پایانی باشد برای یک عمر فعالیت سینمایی هر کارگردانی!

از سویی دگر چنین شروع ویرانگری می توانست محمدرضا را یک سده به عقب براند. میشد در با د این موقعیت فرو شد، به خواب... فیلم نخست او چنان وسیع است که میشود با همین یکی هم، بر بلندای سینمای ایران شد. اما او تشنه شکستن است و گریز{از هر چه نافرمی...}

آنچه در نگاه کلی میشود از جام بهره برد "حذف" انسان بازیگر شلخته و گمراه است. اصلانی پرشورتر از برسون، نه تنها مدل را ارج می نهد، که به کل، موقعیت ش را دگرگون می سازد. انسان "مدل" میرود بیرون از قاب و اشیاء(مدل) جان یافته از بهر اصلانی، جهان را به امر خویش می آورند.

اصلانی تنظیم میکند روابط، تنظیم میکند گفتگو. نقوش هم هستند و هم نه! جای تقسیر قاطع و یکطرفه، حلاج را به میدان می آورد و گفتاری که دورت میکند و نزدیک. از جام. و دوربین نیز که به حضور جام میشود. چنان قریب که گویی خود بر نقوش ایم.

شطرنج باد هم از چنین مکالمه بهره میبرد. مکالمه یی گاها کلامی و اغلب غیر. از آن جهت که مخاطبش را مودبانه با سینماتوگرافی ناب خویش آشنا میسازد. به طور نمونه: چراغ جز روشنایی، برملا میکند "خان عمو" را. آنهم نه با نورهای تقویتگر بیرون! گونه یی "رئالیسم اکسپرسیونیسم"!  

 و اگر دقیق شویم،"تهران هنر مفهومی" از این گفتگو بی سود نمیشود. میان صدا و نحو اش، گفتار و نحو گفتار، دوربین و پیوند.

در مرتبتی والاتر: اصلانی و گروه نو پایش! 

زیبایی شناسی وحشت

نخستین احساسی که از اول بار دیدن "تهران هنر مفهومی" نصیبم شد وحشت فزاینده از شهری بود که آمال بسیاری آدمیان ست.؛ تهران! گر چه خوراک دهه های ما ست اما، آنهمه داستانها که از قتل بود و فیلمها که از کشتن، تهران را چنین نشد که اصلانی.

البته که وحشت و تعلیق را از آن دیگرها سینما"گرها" می دانند.. اصلانی اما هیجانها را به کنار می زند؛ کاذب و غیر! او در مقام متفکری که بجای همه می اندیشد، نمی شود. از خداگونگی کارگردان سینما فاصله، و همه را به گفتگو میخواند. بدین گونه وحشت فیلم حاصل فرایند سازی اصلانی نبوده. و هراس "تهران هنر مفهومی" از پی قصه دوزی! و روابط داستانی نمی شود.

او(اصلانی)  انسان تهران را دست نخورده و ناب به تصویر می آورد تا به دروغ ایجاد روابط نکند. اما تصویر حقیقی انسان تهران چگونه ست؟ آنچه فیلمساز پیش روی ما می نهد: مچاله و ناراست! که این بی راستی آیینه میخواهد تا باطل کند و روشن کند فریب بشر. و این خود دلیلی باشد محکم بر آیینه شدن "تهران هنر..." که اصلانی مبرا میشود از بازیگوشی و طرح گویی! و اطوار.

هم چنان که می گریزد از ایده به ظاهر، چشمانش و گوشهایش از وایدا هم فراتر؛. گر چه هر دو بر زخم وطن و شهر و جهان خراش میشوند و خود بیسهم، اصلانی لیکن به شکستن و گریز میشود تو را(تو مخاطب) چونان فرم فیلم که آن هم بر شکستن است. و این دو با هم یک معنا می دهند به دست. در این میان شاعر تهران بیشتر شبیه یک مرثیه خوان بر تن شهر ضجه میشود هرازگاهی میان نمای فیلم، چو آیین! 

ادامه میدهم...

گروه سینماتوگرافی "تولید " می کند:


مجموعه عکس"کشف نور"



عکاس، طراح و انتخاب نور: رهبر امام دادی

نوشته : محمدرضا رکن الدینی

مدل: سارا رحیمی

سرمایه از: داوود مرزی زاده

تولید کننده: گروه سینماتوگرافی

مکان: هرمز

تاریخ شروع پروژه: اردی بهشت 

به زودی...

گروه سینماتوگرافی برگزار می کند...

گفتگو با محمدرضا رکن الدینی به بهانه دومین فیلم بلندش: "اقطاب بی تفاضل"

قسمت 1

محمدرضا رکن الدینی را به دشوار فهمی فیلم هایش می شناسیم. سخت بشود اثری از او را با دو بار یا سه بار دیدن متوجه شد. نکته مهم در این خصوص، کشف مفاهیم "نو" در هر بار دیدن فیلمهایش است. از سویی میتوانیم چنین امری را در توجه و دغدغه او نسبت به تاریخ سینما بدانیم. هر چند تاریخ سینما برای محمدرضا رکن الدینی جداست از تصاویر صرفا به هم چسبیده. ( مقابل آرای تئوریسین های دهه سی فرانسوی)

ویژگی های فیلمهای او رابطه مستقیمی با فرم گرایی برسون، ازو و اصلانی دارد. با این همه اما شخصیت سینماتوگرافی رکن الدینی دست ناخوردست.

به بهانه پیش تولید دومین فیلم بلند ایشان "اقطاب بی تفاضل" بسراغش رفتیم تا علاوه بر آگاهی از کم و کیف کار، از این فرصت نیز بهره بریم و با سینماتوگرافی او بیشتر آشنا بشویم.

امامدادی: برای من جالب است  پیش از هر چیز بدانم که با توجه به عدم شناخت آسان فیلمهای کوتاه شما، چگونه  تصمیم گرفتید فیلم بلند بسازید؟ و اینکه آیا این فیلم را در همان فرم خاص خود خواهید ساخت؟

رکن الدینی: با این که بارها از سوی دوستانم این موضوع مطرح شده اما چندان علاقه ای ندارم که مدام بگویند فیلمهایم غیر قابل فهم اند و ناشناخته. از طرفی هم شاید این عدم شناخت(اگر بقول شما وجود داشته باشد)، ناشی از علاقه من به سینمای کمتر شناخته شده ست. سینمایی که ریشه در پرده ها و کلاسهای سینمای ایران نداشته؛ چرا که من همواره با آن بخش نادیده و فراموش شده سینما همراهم. نامهایی مانند روی اندرسون، گلوبر روشا، آندره مونک، آلن روب گری، هیروشی تشیگاهارا، نلسون پریرا دس سانتوس، خولیو برسان و... البته در این میان جایگاه روبر برسون یاسوجیرو ازو و اصلانی محفوظ. وقتی تلویزیون و رسانه ها خوراک آماده برای شما تدارک ببینند دیگر جایی برای اندیشیدن نمی ماند. و بیننده صرفا میبیند و مصرف میکند(در حقیقت مصرف می شود، بقول محمدرضا اصلانی) و هیچ ارتباطی شکل نمیگیرد؛ همه چیز حاضر است و نیازی نیست که تو بیاندیشی! چرا که آنها بجای شما فکر می کنند. اینجاست که مخاطب جایش را به بیننده میدهد. (چونکه مکالمه ایی شکل نگرفتست)

شما در این آشفته بازار چه توقعی دارید که فیلمهایی با اشکال مختلف و بعضا مغایر، بخوبی دیده شوند.(اشاره م به فیلمهای فیلمسازان مذکور است)

برای من فیلم بلند و فیلم کوتاه تفاوتی ندارد مگر در زمانش! سالهاست فیلمهای بلند خویش را در ذهن ساخته ام. فقط زمان می خواهم تا انها را به تصویر و صدا بیافرینم.

اما بخش نهایی پرسش تان: فرم، موضوع و داستان نیست که در هر فیلم تغییر یابد. فرم برای من هویت است. این هویت اما می تواند تقویت بشود و رشد بکند. اگر "فرم" مهم نباشد بهتر انست یکسر به دیگر هنرها شویم. دیگر سینما چه لزومی می یابد!

ضمنن فرم بنده خاص نیست اما تا حدی نا آشناست. از آن جهت که حوصله زیاد می باید و آرامش. در این سرعت روز افزون(که انسان بشدت هر چه تمامتر از یادها رنگ می بازد) فیلمهای من بی توجه به این "شتابزدگی" راه خویش می روند تا کاشف نور باشند و حقیقت. بی هیچ داستان ساختگی.

امامدادی: این کشف نور را که می گویید بوضوح در فیلم بلند قبلی شما بچشم می آید.

رکن الدینی: دقیقا! زن که می آفریند چیزی نیست جز همین ذره ذره نور( که از عناصر پایه سینما است) زمان در آنجا صرفا ساعتی نیست؛ زمان کشنده ست و برملا کننده. قاتل تاریکی و روشنگر زجر انسان. گر چه من تنها، تصویرگر زجر انسان نیستم؛ بلکه همواره پی راهی برای مبارزه هستم. این امر مهم همراهی محاکمه برسون را به خویش دارد و صدایش (صدای پرندگان در حال پرواز در انتهای فیلم)

امامدادی: فکر اغازین "اقطاب بی تفاضل" به چه شکل در ذهنتان ایجاد شد؟

رکن الدینی: همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم در ستایش "موشت". فیلم نیمه بلند پیشین ام(ناگهان یک زن نازنین..) قرار بود چنین بشود. که تدوین نشده، راشهایش از بین رفت! به اینها اضافه کنید دیدن فیلمی از "ماسائو آداچی". البته که من ابدا ایدئولوگی چون اداچی نیستم. در این میان فیلم بهشت رب گری هم تاثیر عجیب غریبی داشت.

امامدادی: مخاطب شما در"اقطاب بی تفاضل" در پی چه چیزی می تواند باشد؟

رکن الدینی: انسانها با از یاد بردن ماهیت خود موجبات ویرانی جهان را فراهم؛ و در این بین  تاریخ(گذشته ناب) را مورد تجاوز دارند. فیلم در نهایت از طریق نگاههای ادمها به یکدیگر است که  ساخته میشود. نگاههایی دزدکی! و این دزدی نگاه، همراه میشود با دزدی در یک شرکت ساختمانی و دزدی رفاقت.

امامدادی: این ساخته شدن فیلم توسط نگاه، همان مهمی است که در موشت و ناگهان بالتازار اتفاق می افتد.

رکن الدینی: بی شک همین طور است.

امامدادی: تا کنون چه میزان از کار فیلمتان را انجام داده اید؟

رکن الدینی: همزمان با تکمیل فیلمنامه کار انتخاب مدلهایم را هم انجام می دهم. تقریبا حضور 7 شخصیت اصلی در این فیلم نهاییست. از جمله مالک خواجه وند،محمدرضا اصلانی و سارا رحیمی.

امامدادی: بودجه فیلم از کجا تامین میشود؟ یا شده است؟

صحبتهایی با محمدرضا اصلانی داشتم؛ یکی دو منبع پیشنهاد داده ند که اواخر ماه یا اوایل اردیبهشت عازم تهران خواهم شد. اما این راهم بگویم که من جز اصلانی دستم را بسوی هیچ نهاد و تشکیلاتی دراز نخواهم کرد! بقول برسون با آخرین سکه هایم فیلم خود را خلق میکنم.

امامدادی: با مسئولان اداره ارشاد هرمزگان در این رابطه صحبت داشتید؟

رکن الدینی: نه. من اصولا چشم به جیب دولت ندارم. حالا هر چند ارشاد متولی کار هم باشد و وظیفه اش. چنین حرکتهایی را نا پسند می دانم. چرا که من می خواهم آزادانه اثرم را خلق کنم. البته در شرایطی که حتا در یک نما هم دخالت نداشته باشند، ایرادی نمی بینم.

با این همه(در صورت تمایلم برای همکاری با آنها) بعید میدانم ریالی هم کمک مالی به من داشته باشند.

امامدادی: چرا؟

رکن الدینی: این بر میگردد به خیل آثار توقیف شده ام از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی!  


رهبر امامدادی

روابط عمومی "گروه سینماتوگرافی"

اجرای «سلسله موش‌ها» به کارگردانی جواد انصاری در تماشاخانه آفتاب بندرعباس

گروه سینماتوگرافی گوش ها و چشمان مردم هرمزگان را به میهمانی نمایش "سلسله موش ها" رهنمون میشود. 

اطلاعات بیشتر

http://khabarfarsi.com/ext/8757961