سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی
سینمای آوانگارد

سینمای آوانگارد

روبر برسون : محمدرضا اصلانی

رنگین کمان

نوشته یی توسط دریا :



دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 

دلم چیز دیگری می خواست اما. چیزی بیشتر از تو و نبودنت. بیشتر از رقص آن سایه ها، بیشتر از نگاه مهربانی که لحن خواهش هایش، بازنده از نبرد، آن دورترها رنگ می باخت.
... نیلی را که می زدی گفتی:
Take me in your arms
Feel me in your heart
Paint me in your mind
دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 
انگشت اشاره ام که به لمس رگه های بنفش می رسید، آهنگ باران هم ساده تر می شد. ساده تر از "سمفونی ی زنبورها"، ساده تر از اُپرای white sofa 


و تنها شخصیتش.
... کبود را که می زدی گفتی:
Sail me like a ship
In your endless horizon
دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 
صدای باران جایی میان دریچه از دستم افتاد و شکست. خُرده خُرده قطره ها توی انگشتانم فرو رفتند و خون از هر نقطه بیرون زد. نه رنگ گلبرگ های شمعدانی نه حتا پرتقال های خونی.
... سبز را که می زدی گفتی:
Where down never comes
Where dead never takes
Where clock never ticks
دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 
باران بند آمده، خورشید در دام ابر، صدا توی تصویر، گم. گنجشک اما جفتش را پیدا کرده انگار، مدام نوکش را توی آب فرو می کند. چه خوب است که خیابان، اساسی آسفالت نشده و هر گوشه گودالی آب ... حالا همه ی گنجشک ها جفتی دارند برای خودشان.
... زرد را که می زدی گفتی:
Where dark is darker
Where grass is bluer
Where silence is the last word
دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 
ابرها دارند خمیازه می کشند. تصویر زنی از دور پیداست. آسمان رو به غروب است اما معلوم نیست ابرها خمیازه ی بعد از شب به خیرشان را کشیدند یا قبل از صبح به خیر.
... نارنجی را که می زدی گفتی:
Where I need to be taken a way
Where love is not agony
Where love is not locked in my heart
دست هایم را بالا بردم، از آخرین پله تا سقفی که رنگین کمانش کرده بودی. 
این جا هنوز آغاز راه است اما شمعدانی ها توی آفتاب سوخته اند، نگاه کن! لُپ هاشان گل انداخته. پرتقال ها را سرما زده. دست های من اما از عطر هیچ تنوری بازنمی گردند. هنوز اول راه است.
... قرمز را که می زدی گفتی:
Where the only color is white
Me on the floor
You on the sofa…
داراب
بهمن 89

نظرات 1 + ارسال نظر
سین . کاف یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:06 http://www.dardedivoonegi.blogsky.com

دست هایم را بالا بردم ..

قربانت دوست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد