البته این مهم از همان ابتدای کار به مخاطب نشان داده می شود. یعنی جایی که فونتن مترصد فرصتی برای فرار از ماشین می باشد. ماشین توقف می کند و فونتن نیز به گریختن... دوربین در داخل ماشین می ماند و تا آمدن او تکان نمی خورد. ما سرنوشت فونتن را از طریق شکلیک ها پیگیر می شویم؛ بواقع تصویر در حال انجام کار خود است و صدا هم... صدا دیگر حمال تصویر نیست و برای پر کردن ضعف های فیلم!
تاویل :
برسون به هیچ وجه تاویل پذیر نیست. شما به عنوان مخاطب نمی توانید تفسیرهای ریز یا غیر ان داشته باشید. اینجا همه چیز تحت اختیار اوست. تنها باید به کشف رازهای اشکار و مسلمش بپردازیم. به اینکه صداها کجایند و تصاویر چگونه در کنار آنها خواهند آمد. و ...
برسون هیچگاه از طریق دوربین یا تدوین به تحلیل مدلهایش نپرداخت. اگر معنایی هست از طریق ارتباط شخصیتها و اعمالی که انجام می دهند مجال بروز می یابند. دوربین همانگونه به فونتن می نگرد که به زندان بانها! او برای اینکه آلمانها را خشن نشان دهد، نورش را تند نمی کند؛ یا اینکه از زوایای گوناگون بهره نمی برد تا آنها را جنایت کار نشان هد. یا در مورد فونتن اصلا سعی نمیکند درونیاتش را در لحظه های مختلف، به شکل گوناگون تصویر نماید. مثلا در لحظات فرار تدوین همانگونه آرام است که در وقت نظافت! دوربین هم چنین. اینکه در صحنه های مختلف و بر اساس قصه و کیفیت شخصیت در مواجهه با شرایط پیش رویش، ریتم تدوین و حرکات دوربین را کند یا سریع بنمایش بگذاریم، از برسون بر نمی آید!
مرسی محمد رضا جان